عناوين و اسامي قرآن كريم
كلام الهي يعني قرآن كريم به اسامي و عناوين متعددي نامدار است كه از اين اسامي نيز در قرآن كريم ياد شده است. ميان اين اسامي، چند نام داراي شهرت بيشتري ميباشند كه مورد اتفاق اكثر دانشمندان علوم قرآني است و ميتوان آنها رابعنوان اسامي و نامهاي قرآن تلقي كرد،
و آنها عبارتند از: قرآن، فرقان، كتاب، ذكر و تنزيل (مقدمتان ص 283. مقدمه مجمع البيان ج 1 ص 14. مباحث في علوم القرآن ص 12 و 13).قرآن: از اين نام در قرآن، در حدود پنجاه و هشت مورد ياد شده است مانند: «اِنَّهُ لَقُر
ْآنً كَريمْ» (سوره واقعه،آيه 77) «فَاِذا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِدْ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ» (سوره نحل، آيه 98) درباره معني قرآن و مبدأ اشتقاق آن ميانما، اختلاف نظر وجود دارد: شافعي ميگويد: قرآن از هيچ مبديي مشتق نشده است، بلكه ارتجالاً و ابتداءً براي كلام الهي وضع شده است و بنابراين مشتق از «قَرَءَ» نخواهد بود، و الا بايد بتوانيم بر هر چيزي كه قرائت ميشود لفظ قرآن را اطلاق نماييم.زجاج و لحياني واژة قرآن را مهموز ميدانند با اين تفاوت كه زجاج گويد: قرآن مشتق از «قرء» بمعني جمع و گرد آوري است، و كلمه قرء در جمله «قَرَاْتُ فِي الْحَوْضِ» به همين معني است. و چون قرآن،جامع ثمرات كتب پيشين بوده است ( مقدمه مجمع البيان ج 1 ص 14. الاتقان ج 1 ص 52). ولي لحياني را عقيده بر آنست كه قرآن مشتق از قرء بمعني قرائت و پيرو هم آوردن و خواندن ميباشد، و چون قاري قرآن بهنگام تلاوت آن، حروف و كلمات آنرا بدنبال هم ميآورد، قرآنش ناميدهاند. بنابراين قرآن، مصدري است بمعني مفعول يعني تلاوت شده و چنانكه كتاب بمعني مكتوب است قرآن نيز بمعني مقروء است. ابن عباس نيز همين سخن را تأكيد كرده است (همان مراجع و صفحات).
اشعري مي گويد: كلمه قرآن از ريشه «قرن» بمعني ضميمه كردن و پيوستن و يا نزديك ساختن چيزي به چيز ديگر است، و چون حروف و كلمات و آيات و سور قرآن، مقرون بهم هستند و با كيفيتي خاص باهم ارتباط و پيوستگي دارند آنرا قرآن ناميدهاند.
فراء گويد: قرآن مشتق از قرائن است و قرائن نيز جمع قرينه ميباشد از اين جهت كه هريك از آيات قرآني، قرينه و مؤيد آيات ديگر ميباشد آنراقرآن گويند. بنابراين ـ طبق دو عقيده اخير ـ واژه قرآن، مهموز نخواهدبود (براي اطلاع بيشتر در زمينه معاني قرآن و موارد اشتقاق آن بنگريد به: مباحث في علوم القرآن ص 17 ، 18).
فرقان: اين كلمه در هفت مورد از قرآن بكار رفته كه منظور از آن در دو مورد، كتاب موسي است (تورات) و در دو مورد نيز قرآن است چنانكه گويد: «تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَديراً» و در موارد ديگر، معناي ديگري دارد. و چون قرآن، فارق ميان حق و باطل است، و آن دو را از هم مشخص ميسازد، به فرقان ناميده شد، چنانكه ابن عباس همين وجه تسميه را پذيرفته است(مقدمتان ص 238. مقدمه مجمع البيان ج 1 ص 14). و بعضي را عقيده بر آن است كه قرآن از آن جهت به فرقان موسوم گشت كه اين كتاب آسماني، انسان را به نجات و موفقيت نائل ميسازد و آيه «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا اِنْ تَتَّقوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» ( سوره انفال آيه 29 ) نيز مؤيد همين معني است، زيرا كلمه فرقان در اين آيه بمعني نجات دادن است.
كتاب: كلمه كتاب در قرآن، حدود دويست و پنجاه و پنج مورد بكار رفته كه در موارد بسياري، منظور از آن، قرآن كريم ميباشد. و كتاب در اصل لغت بمعني گرد هم آوردن است و هر نبشتهاي را از آن جهت كتاب مينامند، چون حروف و كلمات در آن گرد هم آمدهاند، و قرآن را هم بدين جهت كتاب ناميدهاند كه انواع آيات و قصص و احكام در آن گرد هم آمده است. و ما بعنوان نمونه آيهاي را ياد ميكنيم كه كلمه كتاب در آن گرد هم آمده و منظور از آن، قرآن كريم ميباشد چنانكه گويد: «الرتِلْكَ اياتُ الكتابِ و قرآنٌ مُبينٌ» (سوره حجر، 1و2). بايد يادآور شويم كه قرآن در ميان منابع فقه اسلام بعنوان كتاب نام بردار است چنانكه گويند منابع فقه اسلام عبارت است از كتاب (قرآن)، سنت، اجماع، و عقل.
ذكر: اين كلمه كه از واژههاي اصيل تازي است در موارد متعددي از قرآن مورد استفاده قرار گرفته كه منظور از آن در بعضي از موارد متعددي از قرآن مورد استفاده قرار گرفته كه منظور از آن در بعضي از موارد، قرآن كريم ميباشد، از قبيل «انّا نَحنُ نَزَّلنا الذِّكرَ و انّا له لَحافِظونَ» (حجر، 9) «هذا ذِكْرٌ مُباركٌ» (انبياء، 5) و ذكر ـ بمعني شرف ـ نيز در قرآن بكار رفته است چنانكه گويد: «و لقدْ اَنْزَلنا اليكم كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ» (انبياء، 10).
باري وجه تسميه قرآن به «ذكر» از آنجهت است كه خداوند متعال با سخن خود بندگان خويش را به فرائض و احكام يادآور ميگردد (مقدمه مجمع البيان ج 1 ص 14).
تنزيل: اين كلمه كه داراي اصالت در زبان تازي است چندين بار در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است مانند آيه «و انَّه لتنزيلٌ رَبِّ الْعالمينَ» (شعرا، 192) و قرآن از آنجهت به اين كلمه نامبردار است كه آيات آناز طريق وحي بتدريج بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نازل گرديد، چون كلمه تنزيل غالباً از نزول تدريجي قرآن حكايت ميكند، و كلمه انزال در اكثر موارد، نمايانگر نزول دفعي قرآن ميباشد.
اين اسامي و عناوين از نامهاي شايع و معروف قرآن است، ولي گروهي ازدانشمندان در تعداد نامهاي قرآن دچار مبالغه شدهاند، شيخ طاهر جزايري در كتاب «التبيان» خود آورده است كه حرالّي (علي بن حسن تجيبي، مكني به، «ابوالحسن» و معروف به «حرالي» (م 647ه) از مردم حراله بوده است، حراله از نواحي شهر. مرسيه اندلس (اسپانيا) است (رك: شذرات الذهب ج 5 ص 189، النجوم الزهره ج 6 ص 317، دايرهالمارف (فرانسه) مقاله مورسيه ص 783:
Murcie Levi Perowsencal)، اسامي قرآن را به نود و اندي رسانده است، و نيز سيوطي بنقل از كتاب «البرهان» زركشي مينويسد: قاضي شيذله (ابوالمعالي عزيزي بن عبدالملك معروف به قاضي شيذله (م 494 ه) فقيه شافعي، و مؤلف كتاب « البرهان في مشكلات القرآن» بوده است (رك: شذرات الذهب ج 3 ص 401. و فيات الاعيان ج 1 ص 318) پنجاه و پنج نام براي قرآن ياد كرده است (الاتقان ج 1 ص 86) كه عبارتند از:كتاب، مبين، قرآن، كريم، نور، هدي، رحمه، فرقان، شفاء، موعظه، ذكر، مبارك، مرفوعه، علي، حكمه، حكيم، مبين، حبل، مطهره، صراط، مستقيم، قيم، قول، فصل، نبأ، احسن الحديث، مثاني، متشابه، تنزيل، روح، وحي، عربي، بصائر، صحف، بيان، علم، حق، مكرمه، هادي، عجب، تذكره، عروه الوثقي، صدق، عدل، امر، منادي، بشرَي،مجيد، نور، بشير، نذير، عزيز، بلاغ و قصص (روض الجنان ج 1 ص 7- 10).
بدون ترديد همه اين عناوين نميتواند اسامي قرآن باشند، بلكه اكثر آنها اوصاف قرآن هستند كه قاضي شيذله و ديگران با اسمها و القاب قرآن خلط نمودهاند. البته اين اوصاف درباره قرآن نميتواند دليل آن باشد كه آنها اسامي قرآن باشند.
باري، قرآن با هر تعبيري كه از آن ياد شود عبارت از كلمات و آيات الهي است كه از هر جهت اعجاز آميز بوده و بياني است كه از طريق وحي بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) نازل گرديده، و در مصاحف و دفاتر گرد آمده، و به تواتر به ما رسيده است و قرآن موجود، همان كلام وحي الهي است كه مردم، مأمور به قرائت و عمل به مضامين آن ميباشند و هيچگونه دستبرد د تحريف و زيادت و كاستي در آن راه نيافته است. و تعريف قرآن به اين معاني، مورد اتفاق دانشمندان اسلامي ميباشد. عل