معني لغوي آيه

تا كنون راجع به نسختين و آخرين آيه‌اي كه بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) نازل شد گفتگو نموديم و هم اكنون لازم مي‌بينيم درباره معني آيه و تعريف اصطلاحي آن، مطالبي بطور مختصر در اخيتار خوانندگان قرار دهيم.

چنانكه مي‌دانيم جمع آيه، آيات است، و اين كلمه داراي معاني گوناگوني است كه كلمه آيه برخي از آن معاني در قرآن بكار رفته است و ما به بعضي از آنها در زير اشاره مي‌كنيم.

1- علامت و نشانه: «انَّ آيهَ مُلكهِ اَنْ يَاْتيكُم التّابوتُ فيه سَكينتٌ» (بقره، 249: نشانه پادشاهي او (طالوت) اين است كه تابوت و صندوقي نزد شما آرند كه در آن آرامشي است از پروردگار شما (رك: روض الجنان ج 1 ص 10) كه كلمه آيه در اينجع بمعني نشانه مي‌باشد.

2- جماعت: چنانكه عرب گويد: «خرَجَ الْقومُ بآيَتِهم، لم يدعوا وِرائَهُم شيْئاً » (اين گروه، جماعت خود را ربيرون بردند و پشت سر خود چيزي را وانگذاشتند (رك: النهايت في غريب الحديث «ماده آيه». روض الجنان ج 1 ص 10) آيه در اين جمله به معني جماعت مي‌باشد.

3- امر عجيب و شگفت آور: گويند: «فُلانٌ آيهٌ في كَذا» (رك: روض الجنان ج 1 ص 11) يعني فلاني در فلان امر، عجيب فوق‌العاده است.

آيه‌ قرآن بتناسب هر يك از معاني فوق، آيه ناميده شده است. از آنجهت كه:

الف ـ هر آيه‌اي در قران، نشانه صدق و راستي آورنده آن، و علامت عجز و ناتواني مخالفان و حاكي از انقطاع و جدايي آن از ماقبل و مابعد آن است (رك: روض الجنان ج 1 ص 11).

ب ـ آيه از جماعتي حروف و كلمات و يا جمله ‌ها تشكيل شده است.

ج ـ هر آيه در همان حد كوتاه و حدود خود، از نظر لفظ و مدلول در حد اعجاز قرار دارد و عجيب و شگفت آور است.

معاني ديگري نيز براي لغت و واژه آيه ذكر كرده‌اند كه بايد در اين مورد به معاجم و فرهنگهاي عربي مراجعه نمود (لسان العرب و تاج العروس و فرنوساد (فرهنگ نفيسي)).

 

 

 

 

 

تعريف اصطلاحي آيه

شناخت آيات قرآن، توفيقي است. يعني حدود و مرزهاي آيات را مي‌توان از طريق بيان شارع و پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) شناخت، و اجتهاد و اظهار نظر شخصي درباره آن روا نيست، بنابراين هيچكس نمي‌تواند راجع به حد و مرز آيه‌هاي قرآن مطابق ذوق و سليقه شخصي خود اظهار نمي‌تواند راجع به حد و مرز آيه‌ هاي قرآن مطابق ذوق و سليقه شخصي خود اظهار نظر كند. پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) حدود آيات را مشخص فرموده همانطور كه حدود سور را نيز تعيين نمود. چنانچه ابن العربي گويد: رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در مورد آيات و سور، حدود آنها را معين كرده و فرموده است: «فاتحه الكتاب» هفت آيه است، و سوره «ملك» سي آيه است … سپس ابن‌العربي به دشواري شناخت آيات و سور اشاره مي‌كند و مي‌نويسد: تعداد و شمار آيات سور قرآن از مسائل مشكل و معضل قرآن است، چون در قرآن، انواع و اقسام آيات ديده مي‌شود كه برخي طويل و بلند، و برخي ديگر قصير و كوتاه و دسته‌أي از آيات كاملاً از آيات قبلي خود جدا است، و پاره‌أي از آيات به سرانجام مطلب خود مي‌رسد، و قسمتي از آيات در اثناء مطلب قطع مي‌گردد و از نظر محتوي به آيات بعدي مربوط مي‌شود (الاتقان ج 1 ص 115) ولي روي هم رفته مي‌توانيم در تعريف آيه بگوييم:

آيه عبارت از بخشي از حروف و يا كلمه و يا جمله‌ هايي است كه از طريق نقل و روايت، حدود آنها مشخص شده است. و اين آيه‌ ها ـ از لحاظ حد و مرز ـ از كلامي كه پس از آن است ـ در آغاز قرآن، و از كلامي كه قبل از آن است در پايان قرآن، و از ماقبل و ما بعد خود ـ در هر جاي ديگر قرآن ـ طبق اشاره و ارشاد پيغمبر (صلي الله عليه و آله) جدا و منقطع است.

ولي ما مي‌بينيم ـ با وجود توفيقي بودن معرفت آيات ـ ميان علماء و دانشمندان در مورد برخي از كلماتي كه در قرآن بكار رفته و همچنين در مورد بسياري از آيات، اختلاف نظر وجود دارد:

ابوعمرداني مي‌نويسد: من در قرآن كلمه‌أي جز «مدهامتان» ديده مي‌شود كه مي‌توان آنها را بعنوان آيه‌أي از قرآن شمرد مانند: «والنَّجم» «و الضُّحي» «والعصر» و همچنين كلمات و حروف مقطعه قرآن يا فواتح سور، طبق رأي كساني كه آنها را بصورت يك آيه فرض كرده‌اند.

حل اين مشكل را زمخشري اينگونه ارائه داده و مي‌نويسد:

شناخت آيات قرآن، توفيقي است نه اجتهادي. زيرا قياس و استنباط را در آن مجالي نيست لذا علماء «الم» را - در هر جاي قرآن ـ و «المص» را آيه‌أي از قرآن مي‌دانند، لكن «المر» و «الر» را بعنوان آيه‌أي از قرآن نمي‌شناسند، در حاليكه «حم» را در تمام سور و « طه» و «يس» را آيه‌أي از قرآن شمرده‌اند. ولي مي‌گويند«طس» بعنوان يكي از آيات قرآن محسوب نمي‌گردد.

منظور زمخشري آنست كه خصوصيات و استثناآت فوق، مطلبي است كه از طريق نقل براي ما ثابت شده است، و اساساً اختلافات مذكور نيز ناشي از اختلاف روايات مي‌باشد. چون رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بهنگام تلاوت قرآن در رأس برخي از آيات توقف مي‌كرد تا مردم را به حد و مرز آنها آگاه سازد، و پس از آنكه مردم اين آگاهي را ـ از رهگذر وقف در مورد برخي از آيات ـ كسب مي‌كردند رسول خدا (صلي الله عليه و آله) همان آيه‌ را به آيه بعدي وصل مي‌كرد (چون از نظر مطلب بهم مربوط مي‌شدند) لذا براي بعضي از مردم اين تصور بوجود آمد كه توقف در مورد بعضي از آيات، نشانه حد و مرز آن نسبت به مابعد آن نيست، (لذا در شمار و تعداد آيات قرآن، اختلاف موجود را ميبينيم).

 

 

 

 

 

 

ترتيب و تنسيق آيات در سوره ‌هاي قرآن

پس از كسب آگاهي درباره شناخت آيات، موضوع قابل بحث، نظم و ترتيب آيات در سوره‌ هاي قرآن است كه اين ترتيب با چه زمينه و كيفيتي فراهم آمده است، آيا ذوق و سليقه و رأي و نظر اشخاص (مثلاً صحابه) در بوجود آمدن ترتيب فعلي مؤثر بوده است، يا آنكه ترتيب موجود مانند شناخت آيات، توفيقي بوده و طبق دستور پيغمبر (صلي الله عليه و آله) صورت گرفته است؟

از مجموع اسناد و مدارك و روايات، چنين استفاده مي‌شود كه ترتيب آيات در سوره‌ هاي قرآن با ارشاد و راهنماييهاي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) صورت گرفت و رأي و سليقه صحابه در بوجود آمدن ترتيب مذكور دخالتي نداشت. و به عبارت ديگر: ترتيب آيات مانند معرفت آن، توفيقي است و توفيقي بودن ترتيب آيات ـ علاوه بر آنكه اجماعي است ـ نصوص و روايات نيز آنرا تأييد مي‌كند.

زركشي در كتاب «البرهان» خود و نيز ابو جعفر بن زبير، اين اجماع را بدين صورت نقل كرده‌اند: كه به اتفاق همه مسلمين، ترتيب آيات سوره‌هاي قرآن بدستور پيغمبر (صلي الله عليه و آله) صورت گرفته است، چون هر وقت وحي نازل مي‌شد يكي از نويسندگان وحي را احضار مي‌فرمود و به وي مي‌گفت اين آيه يا آيات را در فلان محل از فلان سوره قرار دهد (الاتقان ج 1 ص 104 و 199. مقدمتان ص 41).

علاوه بر اين مي‌بينيم كه زيد بن ثابت مي‌گفت: كنا عند الرسول الله نؤلِّف القرآن من الرقاع (الاتقان ج 1 ص 104. البرهان ج 1 ص 237): ما نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بوديم، قرآن را از روي برگ و پوست فراهم و مرتب مي‌ساختيم. معناي تأليف در اين روايت ـ طبق تفسير و توضيح برخي ازدانشمندان ـ ترتيب آيات و سور قرآن بوده است كه طبق دستور رسول خدا (صلي الله عليه و آله) انجام مي‌گرفت، و بهمين جهت ترتيب آيات بهيچوجه قابل تغيير نبوده است.

ابن زبير گويد به عثمان گفتم: آيه «والَّذين يُتَوَفّونَ مِنكُم و يذَرونَ اَزواجاً …» (بقره، 224) را آيه ديگري نسخ نكرده است، چرا دستور مي‌دهي آنرا بنويسند؟ عثمان گفت برادرزاده! من چيزي را در قرآن از جاي خودش تغيير نمي‌دهم (صحيح بخاري 6/29. الاتقان ج 1 ص 105).

نه تنهاعثمان اين جرأت و جسارت را در خود نمي‌ديد تا آيه‌أي را حذف كند يا جاي آنرا تغيير دهد، بلكه هيچكسي را روا نبود كه دست به چنين كاري زند، زيرا اين ترتيب با اشاره جبرائيل )عليه السلام( به پيغمبر (صلي الله عليه و آله) و اشاره پيغمبر (صلي الله عليه و آله) ـ بنوبه خود ـ به نويسندگان وحي صورت گرفته است. حتي قرار دادن «بسمله» در آغاز تمام سور ـ بجز سوره برائت ـ همه طبق دستور پيغمبر (صلي الله عليه و آله) و از رهگذر وحي و دستور الهي بوده است. و از مجموع روايات و احاديث به اين نتيجه مي‌رسيم كه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) قرآن را به كتاب وحي املاء مي‌فرمود و آنها را به ترتيب و تقديم و تأخير آيات در موارد خود واقف و آگاه مي‌ساخت (صحيح بخاري «كتاب تفسيرالقرآن » باب 18 و كتاب «الاحكام» باب 797. مسند احمد ج 3 ص 381. الاتقان ج 1 ص 104 ـ 107).

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) سوره‌ هاي فراواني از قرآن را با ترتيب كنوني آيات آنها، در نماز‌ها و خطبه‌ هاي آن مي‌خواند، يعني علاوه بر آنكه قبلاً ترتيب ايات را پس از نزول وحي بلافاصله مشخص مي‌فرمود عملاً نيز همين ترتيب را رعايت مي‌فرمود.

ما مي‌دانيم كه ترتيب موجود آيات و سور قرآن برحسب ترتيب زماني نزول آنها نيست، معهذا بايد ترتيب آيات در تمام سوره ها رعايت شود. بهمين جهت است كه ما، سوره‌ هاي فراواني در قرآن مي‌بينيم كه احياناً آغاز اين سوره‌ ها مدني و سپس آيات مكي، و بخش اواخر آن سوره، مدني است يا اينكه بخشي از آغاز سوره مدني و بخشي ديگر مكي است، و چنين ترتيبي طبق دستور پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) انجام گرفت.

عثمان بن ابي العاص گويد: ما نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بوديم و ديديم كه ديدگان خود را بالا برده و سپس آنرا در نقطه‌أي متمركز كرد و پس از آن فرمود: جبرائيل هم اكنون بر من فرود آمد و گفت آيه: «اِنَّا اللهَ يَامُرُ بالعَدلِ و الاِحسانِ و ايتاءِ ذي القُربي …» (نحل 90: خداوند امر مي‌كند به داد و نيكي و انفاق به خويشاوندان) را در اين جاي سوره قرار دهم (الاتقان ج 1 ص 105).

قاضي ابوبكر باقلّاني در كتاب «الانتصار» خود آورده است كه چون ترتيب فعلي آيات قرآن، امري واجب و حكمي لازم الاجرا ميباشد چون جبرائيل )عليه السلام( اين ترتيب را از جانب خداوند متعال براي پيغمبر (صلي الله عليه و آله) مشخص ساخت. و همو اضافه مي‌كند كه عقيده ما اين است: تمام قرآن ـ يعني قرآني كه خداوندآنرا نازل كرد، و دستور نگارش آن بوسيله پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) صادر شد، هيچ حكم و تلاوتي پس از تكميل نزول آن، نسخ نگرديد ـ همان قرآني است كه هم اكنون در دسترس ماست و ميان دفَّتين قرار دارد، و عثمان آنرا گردآوري كرده است. از اين قرآن نه چيزي كاسته شده و نه چيزي بر آن افزوده گرديد و در نظم و ترتيب و تقديم و تأخير آيات آن، هيچگونه تغييري بوجود نيامد.

باقلاني سپس مي‌نويسد، درباره ترتيب سور قرآن دو احتمال وجود دارد: يا اين ترتيب بر حسب دستور پيغمبر (صلي الله عليه و آله) صورت گرفته، و يا آنكه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ـ احتمالاً ـ ترتيب سور را در عهده مسلمين قرارداده است، و بنابر رأي اخير، سوره‌ هاي قرآن پس از رحلت پيغمبر (صلي الله عليه و آله) مرتب شد، و بنظر ديگر محققان اهل سنت، توفيقي بودن ترتيب آياتِ سور را تأييد مي‌كند (روح المعاني ج 1 ص 25).

ولي بعضي از محققان شيعه يرآنند كه ترتيب آيات قرآن، طبق اجتهاد و رأي و سليقه صحابه انجام گرفت: علامه مجلسي در پاسخ از ايراد مربوط به آيه تطهير: «انَّما يريدُ الله لِيُذهِبَ عنكم الرِّجسَ اهل البيت و يَطَهِركم تطهيراً» (احزاب، 33: همانا خدا مي‌خواهد پليدي ار از شما اهل بيت دور كند و شما را پاكيزه سازد) همين نكته را يادآوري مي‌كند و مي‌نويسد كه بعضي اعتراض كرده‌اند كه آيه مزبور ـ با توجه به آيات سابق و لاحِقِ آن (آيات پيش از آيه مزبور اين است: «يا نساءَ النَّبيِّ مَن يَأتِ مِنكُنَّ بِفاحِشَتٍ مُيَيِّنَتٍ يُضاعِفُ لها الْعذابُ ضِعفَينِ و كان ذلك علي الله يسيراً. و مَن يَقنُتْ مِنكَنَّ لله و رسولهِ و تعمَلْ صالحاً نؤتِها اجراها مَرَّتَينِ و اعتَدنا لها رِزقاً كريماً. يا نساءَ النَّبيِّ لَسْتُنَّ كاحدٍ مِن النِساءِ اِنِ اتَّقَيتُنَّ فلا تّخضّعنَ بالقولِ فيَطمعَ الَّذي في قلبه مَرَضٌ و قُلنَ قولاً مَعروفاً. و قرنَ في بيوتِكُنَّ و لا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهليَّتِ الاولي و اقِمنَ الصلوتَ و آتينَ الزَّكوتَ و اَطِعنَ الله و رَسولهُ اِنَّما يُريدُ الله ليُذهِبَ…» (احزاب، 30-33) و آيه بعد از آن: «واذْكُرنَ ما يُتْلي في بيوتِكُنَّ مِن آياتِ اللهِ و الْحِكمَتِ اِنَّ الله كان لطيفاً خبيراً» (سوره احزاب، 34) ) ـ مربوط به زنان پيغمبر (صلي الله عليه و آله) مي‌باشد و نزول اين آيه درباره علي (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله) و فرزندان آن مسلّم نيست؟ مجلسي در پاسخ يان اعتراض يادآور مي‌شويم كه ما در كتاب القرآن «بحارالانوار» رواياتي از اهل سنت و شيعه نقل خواهيم كرد كه بر طبق آنها، ترتيب فعلي آيات توسط شخص معصومي صورت نگرفته است تا خطا و اشتباهي در آن راه نيافته باشد ( بحارالانوار ج 9 ص 54). محدث نوري همين نظر را تأييد كرده و مي‌نويسد: ترتيب كنوني آيات سور قرآن، مبتني بر رأي و اجتهاد صحابه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) است (فصل الخطاب ص 97 ـ 98). يكي از محققان شيعه معاصر نيز يادآور مي‌شود: آنچه در برخي روايات آمده كه جاي هر يك از سور و آيات قرآن مجيد ـ در مصاحف كنوني ـ بدستور خود پيغمبر (صلي الله عليه و آله) معين و مشخص گرديده، مطالبي است كه روايات ديگر عموماً آنرا تكذيب مي‌نمايد (آيت الله محمد حسين طباطبايي در «قرآن در اسلام» ص 205).

از مجموع اين بحثها به اين نتيجه مي‌رسيم كه اكثر محققان اهل سنت قائل به توفيقي بودن سور قرآن مي‌باشند و دسته‌أي از دانشمندان شيعي ترتيب مذكور را مبتني بر رأي و اجتهاد صحابه مي‌دانند ولي عملاً هر دو فرقه ترتيب كنوني آيات را تصويب و تأييد مي‌نمايند.

 

 

 

 

 

تعداد و شمار آيات و مكاتب قرآن و مكاتب مربوط به آن

درباره شمار آيات قرآن نظرهاي مختلفي ديده مي‌شود، و علت اين اختلاف ـ همانطوري كه قبلاً اشاره شده است ـ اين بود كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ـ بمنظور آگاه ساختن مردم به تمام شدن آيه ـ در رأس آيات ديگر وقف مي‌كرد، و سپس همان آيه را به آيه بعدي (بعلت پيوستگي مطلب آندو ) وصل مي‌فرمود، و بالنتيجه اين توهم در مردم پديد مي‌آمد كه اين وصل، علامت انقطاع و تمام شدن آيات نيست. لذا اختلاف روايات در زمينه تعداد آيات باعث اختلاف نظر در شمار آنها گشت. و هر فرقه و گروهي برحسب رواياتي ـ كه از نظر آنها بر ديگر روايات، منشأ بوجود آمدن مكتبهاي مختلف در شمار آيات قرآن گرديد، كه اين مكتب‌ ها به يك يا چند تن مربوط مي‌شود، و ما به اختصار راجع به اين مكاتب اطلاعاتي در اختيار خوانندگان قرار مي‌دهيم:

عدد اهل كوفه يا عدد كوفي: اين عدد منسوب به حمزه بن زيّات و ابي الحسن كسايي و خَلَف بن هشام است. حمزه مي‌گفت عدد مذكور را ابن ابي ليلي از عبدالرحمن سلمي از علي بن ابي‌طالب (عليه السلام) نقل كرده است (الاتقان ج 1 ص 116. مجمع البيان ج 1 ص 11).

عدد مدني: از اهل مدينه دو گونه عدد درباره آيات قرآني نقل شده است كه عدد اول منسوب به ابي جعفر يزيد بن قعقاع و شيبت بن نصاح است كه اين دو را «مدني اول» گويند. و عدد دوم منسوب به اسماعيل بن جعفر بن ابي كثير انصاري است كه به «مدني اخير» نامبردار مي‌باشد (همان مراجع و صفحات). و برخي گفته‌اند: مدني اول: حسن بن علي بن ابي طالب (عليه السلام)و عبدالله بن عمر، و مدني اخير: همان ابوجعفر يزيد بن قعقاع و شيبه بن نصاح و اسماعيل بن جعفر مي‌باشند ( مجمع البيان، ج 1 ص 11)

عدد مكي: درباره آن، طبرسي معتقدند كه منسوب به مجاهد بن جبر مكي و اسماعيل مكي است. و برخي معتقدند كه اين عدد منسوب به كسي نيست بلكه در مصاحف اهل مكه در رأس هر آيه سه نقطه وجود داشت كه علامت مشخصه عدد اهل مكه بود (همان مرجع و صفحه). ولي سيوطي درباره هدد اهل مكه مي‌نويسد: كه اين عدد از عبدالله بن كثير از مجاهد از ابن عباس از ابي بن كعب روايت شده است (مقدمتان ص 246. الاتقان ج 1 ص 116).

عدد بصري: مدار اين عدد، عاصم بن ابي صباح يا ابي عجاج جحدري (رك: الاتقان ج 1 ص 116. مجمع البيان ج 1 ص 11. مقدمتان ص 246) و ايوب بن متوكل است كه اين دو ـ جز درباره يك آيه: «فَالْحَقُّ و الحَقَّ اقوَلْ» ـ باهم اختلافي در عدد آيات قرآن ندارند، و جحدري آنرا آيه‌‌اي شمرده در حاليكه ايوب آنرا آيه‌اي مستقل نمي‌داند (مجمع البيان ج 1 ص 11).

عددشامي: اين عدد منسوب به عبدالله بن عامر يحصبي است. سيوطي مي‌نويسد: اين عدد را هرون بن موسي افخش و ديگران از عبدالله بن ذكوان و احمد بن يزيد حلواني، و عده‌اي ديگر از هشام بن عمار روايت كرده‌اند. و ابن ذكوان و هشام از ايوب بن تميم زماري، از يحيي بن حارث زماري نقل كرده‌اند. و يحيي مي‌گويد اين عدد ـ كه ما آنراعدد شامي مي‌ناميم ـ عددي است كه اساتيد حديث از صحابه نقل كرده و عبدالله بن عامر يحصبي و ديگران آنرا از ابي الدرداء روايت نموده‌اند (الاتقان ج 1 ص 116. مقدمتان ص 247).

طبرسي مي‌گويد: صحيح‌ترين اعداد آيات قرآن كه از لحاظ اسناد از ديگر روايات عاليتر است عدد كوفي است. زيرا اين عدد از اميرالمؤمنين علي )عليه السلام( مأخوذ است، و روايتي كه از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل شده است آنرا تأييد مي‌نمايد (مجمع البيان ج1 ص 11). مطابق حديثي كه از اميرالمؤمنين علي )عليه السلام( نقل شده است، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: مجموع آيات قرآن 6236 آيه است (همان مرجع ج 1 ص 406) و بنابراين، عدد كوفي نسبت به ساير روايات و اعداد ديگر، به صواب نزديكتر است.

ابو عمر و عثمان داني گويد: در اينكه شمار آيات قرآن كمتر از 6200 آيه نيست، تمام محققان و محدثان اتفاق نظر دارند، و اختلاف آنها در مازاد بر 6200 مي‌باشد كه برخي بر اين عدد، عددي اضافه نكرده‌اند و عده‌اي ديگر تعدادي بر آن افزوده‌اند كه بترتيب عبارتند از: عدد 6204 ـ 6214 ـ 6216 ـ 6219 ـ 6225 ـ 6236 (الاتقان ج 1 ص 16. براي آگاهي بيشتر از تعداد آيات و مطالب مربوط به آن رجوع كنيد به: الاتقان ج 1 ص 11 ـ 14).

 

 

 

 

 

فوايد شناخت آيات و سوره‌هاي مكي و مدني

شناخت آيات و سور مكي ومدني در تاريخ قرآن، خالي از اهميت و فائده نمي‌باشد. بهمين جهت عده‌اي از دانشمندان كتابهاي مستقل و جداگانه‌اي در اين زمينه تأليف كرده‌اند كه سيوطي از دو نفر بنام: مكي، و عزالديريني ياد مي‌كند.

از جمله فوايدي كه از شناخت مكي و مدني بودن آيات و سور قرآن، عائد شخص مي‌گردد اين است كه يك محقق به گامهايي كه اسلام در دعوت خود برداشته ـ و اين گامها با حوادث و شرايط و اوضاع، همزمان و هماهنگ بوده ـ اطلاع پيدا مي‌كند و به هماهنگي اين دعوت با محيط عربي اعم از مكه و مدينه و بيابان و شهر، دست مي‌يابد. و از سبك واسلوبهاي متفاوت اين دعوت در خطاب به مؤمنين و مشركين واهل كتاب آگاه مي‌گردد.

سيوطي مي‌نويسد: يكي از فوائد اينگونه شناخت اين است كه شخص نسبت به آيه يا آياتي كه نزول آن از لحاظ زمان متأخر از آيه يا آياتي ديگر مي‌باشد مطلع مي‌گردد، و در نتيجه آيات ناسخ يا مخصّص راخواهد شناخت. سپس مي‌نويسد: ابوالقاسم حسن بن محمد بن حبيب نيشابوري در كتاب «التنبيه عل يفضل علوم القرآن» آورده است كه شريفترين علوم قرآن، علوم و معارفي است كه ذيلاً ياد ميشود:

1- علم به نزول قرآن 2ـ علم بر جهات نزول 3ـ ترتيب آن بخش از آيات و سوره‌هايي كهدر مكه و مدينه نازل شده است 4ـ آن قسمت از قرآن كه در مكه نازل شد و قائدتاً بايد مكي باشد 5 ـ ان بخش از قرآن كه در مدينه نازل شده و قائدتاً مدني است 6ـ آياتي كه در مكه، ولي درباره اهل مدينه نازل شده است 7ـ آياتي كه شبيه نزول مكي است در آيات مدني 9ـ آياتي كه شبيه نزول مدني است در آيات مكي 10ـ آياتي كه در جُحْفه نازل شد 11ـ آياتي كه در بيت المقدس نازل گرديد 12ـ آياتي كه در طائف نازل گرديد 13ـ آياتي كه در حديبيه نازل گرديد 14و15ـ آياتي كه در شب و آياتي كه در روز نازل شد 16- آياتي كه پي هم نازل شده است 17ـآياتي كه مستقلاً نزول يافته است 18ـ آيات مكي در سوره‌هاي مدني 19- آيات مدني در سوره‌هاي مكي 20ـ آياتي كه از مكه به مدينه برده شد 21ـ آياتي كه از مدينه به مكه برده شد 22ـ آياتي كه از مدينه به حبشه برده شد 23ـ آياتي كه بطور مجمل نازل گرديد 24ـ آياتي كه به عنوان مفسّر و مبيّن آيات ديگر نزول يافته است 25ـ آيات يا سوري كه در مكي و يا مدني بودن آنها اختلاف هست.

اين بيست و پنج وجه در مورد نزول قرآن بچشم مي‌خورد. اگر كسي به اين وجوه آشنايي نداشته باشد و آنها را از يكديگر تشخيص ندهد روانيست كه درباره كتاب خدا سخن بگويد ( الاتقان ج 1 ص 13).

سيوطي مي‌گويد ما تمام اين وجوه را يا بطور مستقل و يا ضمن مباحث مربوط به علم قرآن در كتاب خود بررسي كرده‌ايم. و سپس مي‌نويسد: كه ابن العربي دركتاب «الناسخ و المنسوخ» خود مي‌گويد: آنچه كه ما اجمالاً راجع به قرآن مي‌دانيم اين است كه قرآن، متشكل از آيات مكي و مدني و سفري و حضري و ليلي ونهاري و ارضي و سماوي و آياتي است كه ميان آسمان و زمين و يا زير زمين: يعني دردل غار نازل گرديد.

ابن النقيب در مقدمه تفسير خود مي‌گويد، قرآن را مي‌توان به چهار بخش تقسيم نمود:

مدني 2ـ مكي 3ـ آياتي كه مكي و مدني است 4ـ آياتي كه نه مكي و نه مدني است.

 

 

 

 

كيفيت شناخت آيات و سوره ‌هاي مكي و مدني

اجمالاً بايد يادآور گرديد كه دانشمندان اسلامي بحثهاي گسترده وعميقي درباره آيات و سور مكي و يا مدني و طريقه شناخت آنها و نيز معيار و ضابطه آنها نموده‌اند كه از نظر عده‌اي زمان، معيار و ضابطه مكي يا مدني بودن آيات و سور قرآن است، و از نظر عده‌اي ديگر، مكان و به نظر گروهي، موضوع، و از ديدگاه دسته‌اي ديگر اشخاص مي‌باشند. بهمين جهت در ميان آراء دانشمندان اختلاف نظر بوجود آمده است و در نتيجه بر اساس زمان يا مكان و موضوه يا اشخاص، چند نظريه در مكي يا مدني بودن آيات و سور بچشم مي‌خورد:

1- معروفترين و بهترين رأي براي شناخت آيات و سور مكي و مدني، اينست: آياتي كه قبل از هجرت نازل گرديد مكي است اعم از آنكه در مكه نزول يافته باشد و يا در مدينه و سال فتح مكه يا سال حجة الوداع يا در سفر نازل شده باشد و يا در حضر.

عثمان بن سعيد داني در اسنادي كه به يحيي بن سلام منتهي مي‌شود آورده است كه وي مي‌گفت: آنچه در مكه و در راه مدينه ـ قبل از رسيدن پيغمبر (صلي الله عليه وآله) به مدينه ـ نازل گرديد مكي است. و آنچه در سفرهاي پيغمبر (صلي الله عليه وآله) ـ پس از رسيدن به مدينه ـ نازل شد مدني است. از اين سخن چنين استفاده مي كنيم آياتي كه در سفر هجرت بر پيغمبر (صلي الله عليه وآله) نازل گرديد مكي مي‌باشد. پس طبق اين ضابطه، ملاك شناخت مكي و مدني، زمان خواهد بود.

2- مكي عبارت از آن بخش از قرآن مي‌باشد كه در خود مكه نازل شده ولو بعد از هجرت نازل شده باشد. و مدني، آيات و سوري است كه در مدينه نازل شده است. بنابراين، واسطه‌اي در اينجا بوجودمي‌آيد و آن اين است كه طبق ضابطه مذكور، آيات يا سوري كه در سفر نزول يافت نه مكي است و نه مدني.

طبراني در كتاب «الكبير» خود روايتي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آورده است كه فرمود: قرآن در سه جا نازل گرديد: مكه، مدينه، شام. كه به عقيده وي، منظور از شام، بيت المقدس بوده است. و چنانكه ملاحظه كرديم طبق اين رأي، ضابطه مدني يامكي بودن آيات، مكان مي‌باشد.

3- در رأي سوم ضابطه عبارت از اشخاص است كه آيات و سور مكي عبارت از آيات و سوري است كه مخاطب آنها اهل مدينه مي‌باشند (الاتقان ج 1 ص 13).

4- بايد به اين آراء رأي ديگري را اضافه نمود و آن اين است كه ضابطه ديگر را كه عنصر موضوع است بايد ملاك مكي و مدني بودن شناخت: سوره ممتحنه از آغاز تا سرانجام آن در مدينه نازل گرديد و البته اگر ما مكان را ملاك قرار دهيم مدني است و از نظر اشخاص مورد توجه قرار گيرد، مخاطب اين سوره‌ اهل مكه‌اند، و اگر موضوع اين سوره ـ كه شامل نوعي از توجيه اجتماعي است ودلهاي مؤمنين را مستعد و آماده مي‌سازد ـ مورد نظر قرار گيرد به مردم مدينه مربوط مي‌شود. لذا علماء، اين سوره را از سوري مي‌دانند كه در مدينه نازل گرديد ولي از نظر حكم، مكي مي‌باشد (البرهان ج 1 ص 159).

و همچنين مثلاً آيه «يا اَيُّها النّاس اِنّا خَلَقناكُم مِن ذكرٍ و اُنثي و جَعَلناكُم شُعوباً و قَبائِلَ لِتَعارفوا…» (حجرات، 13) از نظر مكان در مكه نازل شد، ولي از نظر زمان در روز فتح مكه و پس از هجرت نازل گرديد، لكن از نظر هدف مربوط به شناسائي مردم و تذكر انسانيت به همه مردم و مساوات آنها‌ مي‌باشد، و از لحاظ اشخاص خطاب به مردم مكه و مدينه هر دو است، لذا علما اين آيه را بطور مطلق مكي نمي‌گويند اين آيه از جمله آياتي است كه در مكه نازل شده است و از نظر حكم مدني مي‌باشد.

 

 

 

 

 

خصوصيات شايع آيات و سور مكي

اين خصوصيات و امتيازات ديگري براي شناخت سور مكي وجود دارد كه اين خصوصيات شايع و غير كلي در سور مكي ناميد و آنها عبارتند از:

1- كوتاهي آيات و سور و ايجاز آنها و حرارت تعبير و شدت لحن و تجانس صوتي در آيات.

2- دعوت به اصول وبنيادهاي ايمان به خدا و روز واپسين و تصوير و توصيف بهشت و دوزخ.

3- دعوت به تمسك به خويها و اخلاق نيك و پايداري بر نيكي.

4- مجادله با مشركين و تحقر آرمانهاي آنها.

5- كثرت سوگند، كه بااسلوبهاي تازيان هماهنگي دارد (برو كلمان Brockelmann در دائره المعارف اسلاميه، پيرامون اين خصوصيات شايع، آراء جالب توجهي درباره سبك و اسلوب تازيان دارد، بنگريد به: Emcyclopedie de I Islam, art Arabic, ).

 

 

 

 

 

 

خصوصيات كلي و قطعي آيات و سور مدني

براي سور مدني قرآن نيز خصوصيات و ضوابطي وجود دارد – كه با وجود استثناآت اندكي كه در آنها ديده مي‌شود – قطعي و اطمينان بخش مي‌باشد و نسبت كلي است و آنها عبارتند از:

1- هر سوره‌اي كه در آن فرمان جهاد و احكام آن ديده مي‌شود، مدني است.

2- سوره‌ هايي كه در آنها احكام، حدود و فرائض و حقوق، و قوانين مدني، و اجتماعي، و سياسي گزارش شده است و بطور مفصل در آنها آمده است، مدني است (مباحث في علوم القرآن ص 183. الاتقان ج 1 ص 29).

3- هر سوره‌اي كه در آنها از منافقين ياد شده است مدني است، ولي از اين قاعده سوره عنكبوت ـ كه با وجود مكي بودن اين سوره (البرهان ج 1 ص 188) يازده آيه آغاز آن مدني است و در عين حال در اين سوره از منافقين ياد شده است ـ مستثني مي‌باشد.

4- مجادله با اهل كتاب و دعوت آنها به عدم تعصب و غُلوِّ در دينشان (چنانكه اين خصوصيت در سوره‌ هاي بقره، آل عمران، نساء، مائده، و توبه ديده مي‌شود).

 

 

 

 

 

 

خصوصيات شايع آيات و سور مدني

1-طولاني بودن اكثر سوره ‌ها و آيات آن و تفصيل مطالب، و سبك آرام قانونگذاري آنها.

2-تفصيل براهين و ادله در مورد حقايق ديني.

اين خصوصيات موضوعي كه مي‌توان همه آنها را خصوصيات سبك و اسلوب براي آگاهي نسبت به آيات و سور مكي و مدني ناميد ـ اعم از آنكه قطعي و يا شايع باشد ـ خط مشي و اسلوب دعوت اسلامي را در قانونگذاري براي ما تصوري مي‌كند، يعني در قرآن مثلاً خطاب به اهل مدينه از نظر اسلوب، مشابه با خطاب به اهل مكه نيست، زيرا محيط تازه نفس مدينه مقتضي بود كه در قانونگذاري شرح و تفصيل بيشتري معمول گردد.

لذا قرآن پس از ايجاز سخن در خطاب به اهل مكه، با تفصيل و اطناب بيشتري اهل مدينه را مخاطب قرار داده، و مسائل مجمل را تفسير و توضيح مي‌دهد و حال مخاطبين را در هر آيه و سوره رعايت مي‌كند.

ما در بحث از مصاحف و ترتيب آن، اطلاعات گسترده‌تري را درباره سور مكي و مدني ـ بمناسبت ـ در اختيار خوانندگان قرار خواهيم داد. ولي در پايان بحث درباره آيات و سور مكي و مدني بي‌مناسبت نمي‌بينيم كه گفتار ابن حصار را در اين مورد يادآور شده و اشعاري را كه بهمين مناسبت انشاء كرده است در زير بياوريم، وي دركتاب «الناسخ و المنسوخ» خود مي‌نويسد بيست سوره باتفاق علماء، مدني است. و درباره دوازده سوره، در مكي يا مدني بودن آنها ـ اختلاف نظر وجود دارد، و باقي سُور باتفاق همه دانشمندان، مكي مي‌باشند، اشعار جالب زير را وَي در همان كتاب آورده است:

يا سائلي عَن كتابَ الله مُجتهداً

و عَن ترتُّبِ ما يُتلي مِن السُّور

وَ كيفَ جاءَ بِها المُختار مِن مضرٍ

صليَّ الاِله علي المختارِ مِن مضرٍ

و ما تَقدَّم منْها قَبلَ هِجرتهِ

و ما تاخَّر في بدوٍ و في حضرٍ

ليَعلمُ النَّسخ و التَّخصيص مجتهدٌ

يُؤَيِّد الحُكم بالتاّريخ و النَّظرِ

تَعارض النَّقلَ في امِّ الكتابِ و قد

تؤولَت الحـجـرِ تنبيهَا لمُعتَبرٍ

امُّ القرآن وَ في اُمِّ القري نَزَلَتْ

ما كان للخَمس قَبل الحَمد مِن اثرٍ

و بَعد هِجرهٍ خيرِ النّاس قَد نَزَلت

عَشـْرون مِن سُور القُرآن في عَشر

فَارْبَع مِن طِوال السـَّبْع اوَّلـُهـا

و خامسَ الخَمْس في‌الاَنْفال ذي‌العبر

و تـوبَهِ اللهِ اِنَّ عدّضـَت فَسادسِه

و سورهِ النّور وَ الاَحزابِ ذي الذِّكرِ

ثمَّ الحـَديدَ و يَتْلوها مُجـادلهٌ

وَ الحَشـرُ ثـمَّ امـْتحانَ الله لِلبشر

و سوره ٌ فضـَحَ اللهِ النـِّفاقُ بِها

و سورَهُ الجَمع تَذْكـاراً لمُذكــِّرٍ

و للطـَّلاق وَ للتَّحريم حُكمُهُمـا

و النـَّصـر و الفَتْح تَنبيهَا عَلي العمرِ

هذا الَّذي اتَّفَقَت فيهِ الرُّواه لَهُ

وَ قَد تَعارَضتِ الْاَخبـار في اخر

فَالرَّعد مُختَلفٌ فيها مَتي نَزَلـَت

وَ اَكثرُ النّاسِ قالوا الرَّعْدُ كَالقَمَر

وَ مثلها سورَهِ الرَّحمن شاهِدها

ممّا تَضمَّنَ قولَ الجِنِّ في الخَـبَـر

و سورَهٌ للحَـواريّينَ قَد عَمَلَت

ثـمَّ التَّغابُـن وَ التَّطفيفَ ذوالنـُّذُرِ

وَ لَيلَهُ القـَدْر قَد خُصَّت بملَّتنـا

وَ لَم يَكُنْ بَعْدها الـزِّلـزال فـَاعْتَبـر

و قل هُو الله مِن اوصاف خالِقنا

وَ عِئْذَتان تـرُدُّ البَأس في حَصر

فليس كلُّ خلافٍ جـاءَ معتبـراً

الّا خِلافٌ لـه حـظٌّ مـِن النـَّظـَرِ

(الاتقان ج 1 ص 11 و 12 چاپ بيروت 1368 ه ق).